Tag Archives: بابا آدم

روزگار

روزگار خدا بود و ازل بود و ابد و دیگر هیچ * هرچه بود هیچ بود و خدا همه چیز می خواست خود را علنی کند * ببینندش * ارزشش بگذارند و احترامش کنند * فکر کرد و اراده ای، بساطی پهن کرد و خلقتی * ملک آفرید و اجنه …

ادامه مطلب