روزگار خدا بود و ازل بود و ابد و دیگر هیچ * هرچه بود هیچ بود و خدا همه چیز می خواست خود را علنی کند * ببینندش *ارزشش بگذارند و احترامش کنند*فکر کرد و اراده ای، بساطی پهن کرد و خلقتی* ملک آفرید و اجنه ای*تقدیسش کردند و تکریم*ولی …
ادامه مطلبفیلم زندگی
سلام ، خدا بود ودیگرهیچ – اراده کرد خلیفه داشته باشد – خلیفه درزمین – فرمود ومورد اعتراض ملائک قرارگرفت که – ما تسبیح وتقدیست میکنیم – او که خونریزی وفساد میکند را برای چه میخواهی – فرمود چیزی میدانم که شما نمی دانید- یعنی دیگر حرفی نزنید- هرکه میگوید …
ادامه مطلب