Tag Archives: روزگار

روزگار و دنیا

روزگار خدا بود و ازل بود و ابد و دیگر هیچ * هرچه بود هیچ بود و خدا همه چیز می خواست خود را علنی کند * ببینندش *ارزشش بگذارند و احترامش کنند*فکر کرد و اراده ای، بساطی پهن کرد و خلقتی* ملک آفرید و اجنه ای*تقدیسش کردند و تکریم*ولی …

ادامه مطلب

روزگار

روزگار خدا بود و ازل بود و ابد و دیگر هیچ * هرچه بود هیچ بود و خدا همه چیز می خواست خود را علنی کند * ببینندش * ارزشش بگذارند و احترامش کنند * فکر کرد و اراده ای، بساطی پهن کرد و خلقتی * ملک آفرید و اجنه …

ادامه مطلب